برنامه پنجم توسعه همانند دیگر برنامههای توسعه راهش را از دولت به سوی مجلس طی کردهاست، دولت برنامه را نوشته، آماده کرده و راهی مجلس کرده، نمایندگان منتخبین بیواسطه مردماند اما بعد از اعضای هیأت دولت بر برنامه نظر میافکنند، شاکله برنامه نزد دولت ریخته شده و نمایندگان مردم بعد از اعضای هیأت دولت حق نظر دادن بر این برنامه را دارند، این شیوه برنامه نویسی هر چند رایج است اما به نظر میرسد جای بحث دارد. وقتی دولت متن برنامه را انشا کرده و به مجلس میفرستد حتی اگر نمایندگان حق داشته باشند برنامه را بررسی کنند باز هم میبایست برآیند بررسیها همان چیزی باشد که مدنظر دولت بوده یعنی هر چند به نمایندگان حق اظهار نظر و ایجاد تغییر در برنامه داده شده است اما سرآخر خروجی برنامه از مجلس باید نظر موافق دولت را در خود داشته باشد اگر نه که با اعتراض دولت روبهرو خواهد شد. اما مسئله اساسی این است که آیا این نوع برنامه نویسی گرهگشای مشکلات کشور خواهد بود؟ آیا بهتر نیست نمایندگان که منتخبان اصلی مردماند و با مردم مناطق مختلف کشور ارتباط نزدیک و تنگاتنگی دارند سهم بیشتری در برنامهنویسی کلان کشور داشته باشند؟ آیا واقعاً کسی بهتر از نمایندگان مجلس نیازهای مردم در مناطق مختلف کشور را میشناسد؟ در این شرایط باز هم میبایست منتظر انشای دولت برای برنامهنویسی کشور باشیم با بهتر است این بار با در نظر گرفتن خواستههای اصلی مردم کار را به منتخبان بیواسطه بسپاریم و بپذیریم که برنامه بر اساس نیازهای اصلی و واقعی استوار باشد.
کارفرما، ناظر، مجری
اگر بپذیریم که برای انجام هر کاری به سه ضلع کارفرما، ناظر و مجری نیازداریم اضلاع این سه مثلث از میان مردم دولت و مجلس کدام خواهند بود؟ بهتر نیست سهم کارفرمایی را به مردم واگذار کنیم، اگر بدانیم که کارفرما صاحب پول و سرمایه و نیازمند انجام اموری است، آنوقت میبایست مردم را کارفرما بدانیم چرا که مالک اصلی سرمایه و ثروت ملی کسی نیست جز مردمی که در این آب و خاک زندگی میکنند و اتفاقاً در حین زندگی مشکلات زیادی را نیز تحمل خواهند کرد، بهتر است حق را به آنها بدهیم وقتی سرمایه و نیاز هر دو از آن آنهاست میبایست حق کارفرمایی را به آنها اعطا کنیم. در آن صورت مردم تعیین میکنند که چه مقدار از سرمایهشان باید صرف انجام کدام کار شود و از همین زاویه نقش نمایندگان مجلس که وکیلان بلامنازع مردماند در برنامه نویسی پررنگتر خواهد شد. اما نمایندگان میتوانند نقش ناظر را نیز در این سه گانه داشته باشند و از آنجایی که لازم است تا حسن اجرای تعهدات و خواستههای مردم مورد توجه قرار گیرد نمایندگان مجلس میتوانند این مسئولیت را برعهده بگیرند و تا آنجا که لازم است با تیزبینی بر اجرای خواستههای مردم و رسیدن به نقطهای که خواست اصلی مردم است، تلاش کنند.
اما دولت نقش مجری را در این تعریف از آن خود خواهد کرد، تصور کنید بهترین نیروی تصمیمگیرنده برای انجام کارها در سراسر کشور همان نیرویی است که قدرت قانونی تعریف شدهای به صورت یکپارچه در تمام کشور دارد. دولت به عنوان یک بازوی مهم اجرایی خواهد توانست از عهده اجرای خواستههای مردم و جامه عمل پوشاندن به در خواستهای آنان برآید.
پول و ایده متعلق به مردم است و مردماند که صاحب پول هستند و تشخیص میدهند که کدام کار در چه زمانی و در چه محلی باید انجام شود. بهتر است به تشخیص صاحبان اصلی سرمایه احترام بگذاریم.
دولت و برنامهریزی
در برنامهریزی کنونی دولت قیممآبانه وارد میدان میشود و از آنجا که اختیار هزینه کرد سرمایه مردم را نیز به لحاظ قانونی دارد تصمیم میگیرد که کدام کار در کجا و به چه شکلی باید انجام شود و این روش به خودی خود نتوانسته رضایت مردم را به دنبال داشته باشد. وقتی قرار است کسی به وکالت از گروهی تصمیم بگیرد خواستههای گروه بر قدرت وکیل مقدم است. مثلاً مردم روستایی که مقدار معینی سرمایه دارند خواهان ساخت یک مدرسه در روستایشان هستند و انتظار دارند که مدرسهای چند کلاسه متناسب با ظرفیت مورد نیاز روستا ساخته شود در این میان تنها یک مجری موجود است که اتفاقاً همین مجری اعلام کرده که فقط توان ساخت حمامهای روستایی را دارد. در این میان کدام طرف ماجرا میبایست به نفع دیگری تغییر رویه دهد؟ آیا مردم روستا ناچارند بنا به توانی که مجری دارد از داشتن مدرسه صرف نظر کرده و به احداث حمام راضی شوند؟ که در این ماجرا تنها سرمایه و امکاناتشان را از دست خواهند داد و باید با نیازشان سر کرده و فرزندانشان را به مدرسهای در روستای دیگر بفرستند و رنج این رفت و آمد را همگی تحمل کنند.
اما روش دیگری هم برای اجرای این کار وجود دارد، اگر مجری قدری به خود زحمت داده و توانایی ساخت مدرسه را در خود ایجاد کند نه تنها سرمایه مردم به بیراهه نرفته است بلکه از ساخت یک حمام که ممکن است حتی بلااستفاده بماند نیز جلوگیری خواهد شد.
طرز آوردن لایحه از دولت به مجلس اساساً نادرست است دولت تمام برنامه را مینویسد و نمایندگان که خود مردماند تنها اجازه دارند تغییراتی جزئی در آن ایجاد کنند به شرط آنکه روح قالب بر برنامه همان باشد که دولت خواسته وتعیین کرده و در این میان آنکه سرمایه را باخته و نیازهایش هنوز پابرجاست چه کسی میتواند باشد به جز مردم؟
بهتر است دست نمایندگان را که وکیلان بیواسطه مردم هستند در تدوین برنامه باز بگذارند تا از این طریق همه خواستههای مردم جامه عمل بر تن کند و هم سرمایههای کشور آنچنان که بایسته و شایسته است صرف شود و توسعه آنچنان که باید در کشور رخ دهد.