به گزارش خبرگزاری خانه ملت از اعتمادآنلاین، عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی نوشت: پروژهای که سنگ بنای آن کج باشد بهسختی راست میشود. تمام نگرانی من این است که در تدبیر چالشهای برجام سنگبناهای معیوبی گذاشته شود که جبران آنها در آینده بسیار سخت، زمانبر و پرهزینه باشد. امروز به اتفاق جناب آقای دکتر لاریجانی و تنی چند از نمایندگان محترم و استانداران تهران و البرز از آزادراه شمال بازدید کردیم. در سیودو کیلومتر آزادراه بیش از 160 کارگاه فعال بود. یعنی تمام طول منطقه یک آزادراه همزمان در دست ساخت بود.
همه میتوانستند چشماندازی از این پروژه عظیم و بینظیر در حوزه مهندسی داشته باشند که در همین شرایط سخت تمام گرههای فنی و تکنیکی و همچنین مالی و حقوقی آن حلوفصل شده و با پیشرفت 91% با سرعت در حال کار و آمادهشدن برای بهرهبرداری است. حاضران میتوانستند تصویر وضعیت اتمام یافته پروژه را در ذهن داشته باشند که مردم با راحتی، ایمنی و سرعت مسیر چندین ساعته را در یک ساعت و اندی میتوانند طی کنند و به مقصد برسند و در طول مسیر هم از زیباییهای مسیر و جاده لذت ببرند. ولی، نمیتوان چنین حسی را به مردم منتقل کرد، چرا که همین پروژهای که امروز یک کارگاه کاملا زنده و فعال است و بیش از 3200 نفر در آن کار میکنند و بیش از 1300 دستگاه ماشینآلات در آن فعال است، سالیان سال کم فعال و بلاتکلیف بوده است. وقتی مسوولیت وزارتخانه را در دست گرفتم از جمله سراغ این پروژه را گرفتم.
بسیاری از دوستان توصیه کردند که به این پروژه نزدیک نشو. این پروژه وزیر خراب کن است. تمام وزرای قبلی تلاش کردهاند و هیچکدام نتوانستهاند کار را در دوره خود بهسامان برسانند. با این وصف، سوابق را خواستم دیدم صورت مالی درستی وجود ندارد. مسائل حقوقی آن آشفته است. تکلیف سرمایهگذار، تامینکننده مالی، پیمانکار خارجی، پیمانکاران داخلی و سایر ذینفعان مشخص نیست. مسائل فنی و مهندسی پروژه حل و فصل نشده است. هیچ تصویر روشنی از کریدور عبوری و روش اجرای فنی این ابرپروژه فوقالعاده پیچیده وجود ندارد. هیچ چشماندازی برای تامین مالی آن نیست و از همه مهمتر هیچکس به دیگری اعتماد ندارد. همه فکر میکنند طرفشان جدی نیست. حرفهایش تضمین اجرایی ندارد. میخواهد توپ را به زمین دیگری بیندازند و از این دست تصورهای منفی. این در حالی بود که از عمر پروژه 17 سال گذشته بود و ...
به سختی پیشرفت پروژه به 15% میرسید. در ذهن مردم هم که این پروژه تبدیل به سخره عام شده بود و در مجالس و محافل از آن به عنوان یک جوک یاد میشد و میشود و هنوز هم بهنظر میرسد افراد کمتر امیدی به تمام شدن آن دارند. هرچند، پروژه در بهترین وضعیت خود قرار دارد که یک نقطه بدون فعالیت در آن وجود ندارد و در تمام جبههها همزمان کار جریان دارد.
چرا اینچنین است؟ پاسخ روشن است. پروژه بدون طرح و برنامه دقیق شروع شدهبود. آن زمان که پروژه میخواست شروع شود، مطالعات فنی، مهندسی، زیستمحیطی، اجتماعی، حقوقی، اقتصادی و مالی آن انجام نشدهبود. ریسکها و مخاطرات پروژه ارزیابی و برآورد نشدهبود. پروژه فاقد مدل کسبوکار روشن بود. هیچ چشماندازی از مدل تامین مالی آن ترسیم نشده بود. و از این دست نارساییها. لذا، در همان روزهای آغازین، پروژه در انتخاب مسیر، تملک اراضی، نحوه ارجاع کار و انتخاب پیمانکار، تامین مالی اولیه با مشکل مواجه شد و راه نیفتاده متوقف شد. دولتهای بعدی هم که آمدند، هر کدام تلاش کردند و سخت هم کوشیدند. لیکن، چون پروژه کج بنیاد یافته بود، کمی به جلو میرفت و مجدد متوقف میشد. بیاعتمادی مردم به پروژه بیدلیل نیست. آنان دهها بار وعده اتمام را شنیدهاند و کار به ثمر ننشسته است. بنابراین، دلیلی ندارد که باور کنند. من هم نباید هیچ انتظاری داشته باشم که مردم از من باور کنند. من چه فرقی با دیگران دارم. تا کار به اتمام نرسد و مردم از آن عبور نکنند، به انجام کار ایمان نخواهند آورد. این یک واقعیت است.
تمام نگرانی من درباره تدبیر برجام نیز از همین دست است. چالشی پس از خروج امریکا از توافق برجام پیش آمده است. بزرگترین سرمایه ما در مدیریت این چالش امید به آینده و انتظارات تورمی پایین در سطح جامعه است. امید به آینده موجب همبستگی اجتماعی میشود و انتظارات تورمی پایین باعث عدم شکلگیری بازارهای تصنعی و هجوم نبردن با بازارهای ارز و سکه میشود. قطعا امریکا درصدد لطمهزدن به این دو سرمایه اصلی ملی است. از او که در یک طرف منازعه و دعوا قرار دارد نمیتوان انتظاری جز ضربهزدن داشت. ولی در جبهه ملی میتوان انتظارهای فراوانی داشت؛ ابتدا از خودِ دولت و سپس از دیگر قوا و نیروهای ملی. در بیرون دولت عدهای بیباکانه در حال انداختن سنگی پیشپای مردم با بردن کشور به سمت تحریمهای شورای امنیت هستند که من هر چه بیشتر فکر میکنم منطق آن را نمیفهمم و نمیدانم چه حکمت بالغهای در آن است. ولی در اینجا، بیشتر تمایل دارم که خودم و همکارانم را مخاطب قرار دهم و به خودم هشدار دهم که شروع پروژههای اصلاحی ضعیف، پیش از آنکه تمام زوایای آن بررسی و حلوفصل شده باشد، ممکن است مانند شروع اجرای پروژه آزادراه تهران- شمال شود و مشکلات عدیدهای را برای آینده ایجاد کند. ما هر یک قدم که از اقتصاد رقابتی و آزاد دور میشویم، بازگشتمان به آن در آینده بسیار پرهزینهتر و سختتر خواهد شد. به صرف اینکه گفته شود که در حال یک جنگ تمام عیار اقتصادی هستیم، نمیتوانیم از اصول بازار صرفنظر کنیم.
ما هزینههای انحرافها عظیمی که در دولتهای نهم و دهم، دقیقا با همین استدلال بر ملت تحمیل شد را از یاد نبردهایم. با وجود تمام تلاشهای رییسجمهور و دولت در چهار سال گذشته هنوز نتوانستهایم به وضعیت سال 83 برسیم. باید ببینیم محدودیتهایی که در اقتصاد ایجاد میشود تا چه اندازه بر سطح امید مردم نسبت به آینده و انتظارات تورمی آنان اثر منفی میگذارد. اگر اثر آن جدی است با بگیر و ببند نمیتوانیم آن را جبران کنیم و باید در راهکارهایمان تجدیدنظر کنیم. اصلیترین معیار برای درستیسنجی تصمیمها عدم انحراف از اصول بنیادین اقتصاد رقابتی و عدم ضربهزدن به امید مردم و دامن نزدن به انتظارات تورمی است. بهگمان من روشهای سهمیهای و کنترلی که این روزها در درون دولت و بیرون آن طرفداران فراوانی یافته است، تمام این ویژگیهای نگرانکننده را دارد و یقینا خوبیهایی که در مورد آنها بیان میشود را ندارند. من از تجربه آزادراه تهران- شمال یاد گرفتم که اساسا راهکارهای ساده کارایی بسیار بیشتری نسبت به راهکاری پیچیده و تودرتو دارند. به جای برقراری کنترلهای پیچیده که بیشتر چپهای جهان طرفدار آن هستند از راهکار ساده آزادسازی و کنترل حداقلی تبعیت کنیم./
پایان پیام