به گزارش خبرگزاری خانه ملت؛ «ملت ما باید بدانند نه انتخاب گورباچف و نه یلتسین هیچ کدام نتوانست به سازندگی و سر و سامان دادن کشور شوروی کمکی کند»؛ اشتباه نکنید؛ این سطور بخشی از نطق انتخاباتی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیست؛ بخشی از بیانیه بنیانگذاران جمهوری روسیه جدید هم نیست؛ بریده ای از سخنان ولادیمیر پوتین یا دیمیتری مدودف هم نیست. بلکه جان کلام بیانیه اخیر حزب «پایداری» است که اگرچه به بهانه شرایط کشور نگاشته شده، اما سطورش از داستان سرایی خالی نیست. مداقهای گذرا بر واژههای آن نشان میدهد تشکلی که در افواه رسانه به «احمدینژادیهای تواب» موسوم هستند، همچنان در تبِ آرزوی خود یعنی بازگشت به کاخ ریاست جمهوری میسوزد. چه این تشکل در واپسین بیانیه خود مدعی شده است اصلاحطلبان به دنبال طرح عدم کفایت حسن روحانی رئیس جمهوری تحتالحمایهشان هستند و میخواهند با ناتمام گذاشتن دوره دوم وی، فردی از جریان متبوعشان را به تخت بنشانند.
براین اساس است که «پایداری» هشدار میدهد:«امریکاییها که به براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی تصریح کرده و میکنند در برخی اظهاراتشان از بهکارگیری مدل فروپاشی ابرقدرت شوروی برای ایران اسلامی سخن میگویند. امریکاییها پس از گورباچف، مردم را بر سر انتخاب اصلاحات تندتر یا بازگشت به عقب قرار دادند و در نهایت با آوردن یلتسین به عنوان یک اصلاحطلب تندرو، بر شیب اصلاحات امریکایی افزودند و در نهایت با فروپاشی شوروی، مردم این کشورها را به ورطه فقر و فساد کشاندند به طوری که دختران بی گناه این کشورها برای گذران زندگی خود با مهاجرت به اروپا به تن فروشی پرداختند.
برخی مدعیان اصلاحطلب نیز امروز دقیقاً بر همان طبل میکوبند و میخواهند مردم را بر سر همان دو راهی وادارند. نامهنگاریهای این جماعت برای مذاکره مستقیم و بدون قید و شرط با ترامپ و طرح استیضاح و عدم کفایت رئیس جمهوری و انتقادات تند این جماعت در مطبوعات و رسانههای خبری همه و همه از این راهبرد سیاسی خبر میدهد که آنها خود را برای آلترناتیو حسن روحانی آماده کردهاند تا به خیال واهی خود، باقیمانده این راه- نابودی کشاندن نظام و انقلاب- را سرعت بخشند.
ملت ما باید بدانند نه انتخاب گورباچف و نه یلتسین هیچ کدام نتوانست به سازندگی و سر و سامان دادن کشور شوروی کمکی کند، لیکن بازگشت به درون و تکیه بر اقتصاد علمی که به انتخاب پوتین انجامید، توانست روسیه را مجدداً بازسازی و به قدرتی بزرگ در برابر دیگر قدرتهای غربی قرار دهد. امروز نباید بگذاریم پروژه یلتسینسازی در کشور ما تکرار شود؛ بلکه باید از هماکنون ضمن بهره بردن از ظرفیتهایی که جریان معتقد به گفتمان انقلاب اسلامی در اختیار دارد، ضمن رفع مشکلات مردم و کمک برای تقویت کارآمدی نظام جمهوری اسلامی، کشور را در جهت عبور با کمترین هزینه از دوران حاکمیت غربگرایان یاری نماییم.»
این بیانیه البته در بندی دیگر که در طلایه قرار داده، ادعایِ گزافِ مخالفانِ دولت یعنی ادعای عدم کفایت سیاسی دولت را مطرح کرده و درعین حال به مجلس شورای اسلامی برای اینکه به وزیران رأی اعتماد داده است و از رئیس جمهوری «سؤال» نمیکند، تاخته است. پایداریها هر چند قوه قضائیه را نیز از قلم نینداختهاند اما در مواجهه با دستگاه قضایی لحن لینتری انتخاب کرده اند.
همزمانی انتشار این بیانیه با دو بیانیه حزب اصلاحطلب «اتحاد ملت ایران» و تشکل اصولگرای «جمعیت ایثارگران» حاوی نکات قابل تأملی بود؛ از جمله اینکه هر دو حزب یاد شده ابتدای بیانیهشان بر حمایت و تقویت دولت تأکید مصرح کرده و درعین حال انتقادها و پیشنهادهایی که به زعم آنها به بهبود امور میانجامید را مطرح کرده بودند. «جمعیت ایثارگران» که اتفاقاً همواره به دولت حسن روحانی موضع انتقادی داشت، در پیشانی بیانیه خود تأکید کرد: «جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی با توجه به شرایط موجود کشور لازم میداند حمایت خود را از مواضع اخیر ریاست محترم جمهوری نسبت به تهدیدات دولتمردان امریکا اعلام نماید» و در ادامه خواستار تغییر در تیم اقتصادی دولت و حرکت دستگاه اجرایی در مسیر اقتصاد مقاومتی شد. حزب اصلاحطلب «اتحاد ملت ایران» هم با تأکید بر اینکه این تشکل همچون سالهای گذشته درکنار دولت ایستاده است، انتقاد به تیم اقتصادی دولت را وارد دانست و خواستار بزرگتر شدن حلقه مدیریتی قوه مجریه شد.
در این میان تنها حزب «پایداری» بود که در بیانیهای «شبه انتخاباتی»، زمزمههایی مبنی بر ضرورت روی کار آمدن «رئیس جمهوری نظامی» و مانند آن را تداعی کرد؛ زمزمههایی که ترجیعبند مشترکش به پایان نرسیدن دوره دوم ریاست جمهوری حسن روحانی است.
درمورد بیانیه اخیر «پایداری» حرف و نکته زیاد است؛ مانند دروغهای آشکار و ادعاهای اثبات نشده حزبی که آیتالله محمدتقی مصباح یزدی در رأس شورای فقاهتی آن قرار دارد تا این حزب شبیه دیگر تشکلهای سیاسی نباشد؛ یا شباهت بسیار محتوای این بیانیه با سخنان محمود احمدینژاد در یک سال گذشته؛ اما نکته قابل تأملتر این است که نیمه کاره ماندن کار دولت دوازدهم، «آرزو»ی پایداریهاست یا «سناریو»ی آنها؟ اگرچه هشدار پایداری به مردم درباره اصلاحطلبان، گزاره دوم را بیشتر تقویت میکند اما جواب درست نزد همین حزب و منظومه فکری و سیاسی آنهاست. و سؤال دیگر اینکه «پوتین» پایداریها که به ادعای این تشکل میتواند از شرایط امروز کشور فرصت بسازد، کیست؟ آیا کسی غیر از فردی شبیه به سید ابراهیم رئیسی است که سال گذشته این حزب تمام توش و توانش را بر سر حمایت او گذاشت؟ همین یک سال پیش بود که «پایداری»ها راه خود را از «جمنا» با این استدلال جدا کردند که آنان دنبال گزینه «اصلح» هستند نه لزوماً «رأیآور» و در پایان نیز با این تبصره که او را اصلح میدانند، حمایت کردند.
بی تردید پاسخ تمام این سؤالات و شبههها نزد حزب پایداری و نزدیکان فکری و سیاسی آنهاست. حال باید منتظر ماند و دید از این انبان، دیگرچه چیزهایی بیرون خواهد آمد. غلامرضا مصباحی مقدم در این باره به روزنامه ایران گفت؛
جبهه پایداری در بیانیه خود حکم به عدم کفایت دولت داده است؛ آیا در مجموعه برآوردهای سیاسی جریانهای مختلف کشور چنین برآوردی وجود دارد که دولت برای اداره کشور دارای کفایت سیاسی لازم نیست؟ جامعه روحانیت مبارز در این شرایط چقدر هم نظر رأی جبهه پایداری است؟
ما معتقد نیستیم که دولت در چنین شرایطی که از نظر فشارهای مختلف وجود دارد، لازم باشد که کارش را رها کند و کنار برود. اتفاقاً نه تنها باید به وظیفه و واجب خود در حوزه مسئولیت عمل کند و با قدرت آنچه را که از نظر قانون اساسی بر عهدهاش میباشد و منویاتی را که رهبر معظم انقلاب مطرح کردهاند پیاده کند، بلکه بقیه نیروهای کشور هم باید به دولت در این زمینه کمک کنند. توجه داشته باشید که ما الان داریم از کشور سخن میگوییم نه یک قسمت خاص از آن در ابعاد سیاسی یا اجتماعی. مسأله الان مسأله کشور است و در چنین شرایطی باید از هر دولتی حمایت کرد. در این شرایط همه قوا باید به کمک دولت بیایند و نگذارند کار کشور مختل شود. موضع ما در این شرایط وحدت هر چه بیشتر در کشور است؛ هم بین قوای مختلف و هم میان جناحهای سیاسی.
آیا فکر میکنید این اتفاق افتاده است؟ یعنی در عمل چنین وحدتی در کشور و حمایت از دولت را احساس میکنید؟
همین که صدای عبور از دولت هماکنون یک صدای حداقلی در کشور است یعنی اینکه حمایت از دولت کم و بیش وجود دارد و قصد مجموعه کشور کمک به دولت است. البته دولت هم در این بین یک وظیفه بسیار مهم دارد و آن این است که خودش هم متقاضی و مطالبهگر چنین کمکی باشد. دولت خودش باید برای دریافت این کمکها پیشقدم شود و از مجموع توان کارشناسی کشور در اقشار، جریانها و نهادها و قوای مختلف بهرهبرداری کند. یعنی خود دولت باید مشوق کمک به خودش باشد. شرایط ما شرایطی نیست که بتوان آن را بر اساس آرا و تصمیمات جمعی معدود و اندک که در دولت مسئولیت دارند، اداره کرد. چرا که صاحبنظرانی هستند که راهکارهایی مناسب را برای خروج از شرایط فعلی میدانند و ما در کشور تجربیاتی داریم در حوزه مدیریت در شرایط سخت و زیر فشار. ما شخصیتهای زیادی داریم که تجربه کاری آنها در ادوار گذشته مدیریت و شرایط بحرانی موفق بوده که باید از این ظرفیت استفاده کرد. مشکلات و مسائل فعلی را تنها از همین طریق است که میتوان حل کرد. بنابراین به نظر من اتحاد و وحدت درونی و کمک به دولت دارای دو ضلع است؛ یک ضلع که مربوط به منتقدان دولت میشود و باید در این شرایط، موقعیت خطیر کشور را درک کنند و ما رفتاری متفاوت از گذشته از آنها ببینیم، یک ضلع هم دولت است که باید خود را پذیرای نقدها، نظرات و کمکهای مشفقانه همه در ایران نشان دهد.
زیر ضرب بردن دولت به این شکل در شرایط فعلی کشور از یک سو دارای چه معنی و مفهومی است و مهمتر از آن چه خروجی و نتیجهای میتواند داشته باشد؟
بهنظر من این کار ترجیح دادن مسائل فرعی به مسائل اصلی و مهمتر از آن غفلت کامل از نتایج و آثاری است که یک چنین رویکردی میتواند آن را به بار بیاورد. در شرایطی که ما قرار داریم اگر کسی بخواهد تسویه حساب سیاسی بکند، غافل از این است که آثار و نتایج آن تنها به دولت منتخب برنمیگردد بلکه متوجه کل نظام خواهد شد. اصرار بر این موضع که شرایط را برای برکنار کردن دولت مهیا ببینیم بزرگترین غفلت و بیبصیرتی سیاسی است. این به معنای تعطیل کردن نقد و نظر دادن درباره وضعیت کشور و بیان اشتباهات احتمالی دولت و هر نهاد دیگری نیست. نقد یک مسأله است و حمله به کلیت یک نهاد و قوه چیز دیگری است. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی که همین اواخر داشتند، اشاره فرمودند که میباید به دولت کمک کرد. از نظر ما این موضع، موضعی حکیمانه است و نقطه مقابل کسانی است که شرایط را برای حمله مناسب میدانند و در این موقعیت به فکر استفاده سیاسی خود هستند. رهبر انقلاب به وضوح نظر خود را در این رابطه دادهاند و به نظر من امکانش وجود ندارد که کسی یا کسانی خلاف این سخنان عمل کنند و بخواهند کار خود را به شکلی توجیه کنند. هر کس در این شرایط نقدی دارد باید همراه با کمک و دلسوزی باشد که بگوید چه باید کرد، نه اینکه بخواهد بابت اتفاقاتی که بهدلیل تأثیر مشکلات داخلی و همینطور توطئههای خارجی رخ داده، برای خود موقعیت سیاسی ایجاد کند./