به گزارش خانه ملت؛ دکتر علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی در بخشی از صحبتهای خود در دیدار با برخی از اصحاب علوم انسانی گفته است که «برخی از زعمای سیاسی کشور هنوز حساسیت و خطیر بودن موقعیت فعلی را درک نکردهاند و به راحتی با یکدیگر جدال میکنند. این موقف نیازمند گذشت و بزرگواری است. نمیگویم حق ندارند، اما گذشت زمانی معنا دارد که حقی وجود داشته باشد.» وی تاکید کرد که «در این شرایط باید از اختلافات عبور کنیم و برای تقویت انسجام ملی تلاش کنیم.»
موقعیت حساس کنونی
روزنامه جوان امروز در واکنش به اظهارات دبیر شورای عالی امنیت ملی با درج تیتر "موقعیت حساس کنونی! " نوشت؛ بینیاز از محاسبه و فقط با خاطره جمعی ایرانیان، میتوان مدعی شد پرکاربردترین عبارت هشداردهنده در نیم قرن اخیر در میان خطیبان و تریبونداران چیزی نبود جز موقعیت یا وضعیت «حساس کنونی»! آنقدرگفته شد که مردم نیز شاکی شدند که این وضعیت حساس کنونی کی به پایان میرسد!؟ حتی برخی تریبونداران دیگران را از بهکاربردن متوالی این عبارت منع میکردند و آن را خلاف آرامش جمعی و مقصودی که برای آن به کار میرود میدانستند. اما اینبار که علی لاریجانی همین عبارت را به کار برد، چنین احساسی دست نداد! چرا؟ معتقدم اگرچه این عبارت در طول زمان لوث شد، ولی نهفقط برای کشوری مثل ما که یک انقلاب را پشت سر گذاشت و دشمنیها دید و میخواست پیشرفت کند و رقبای فراوان بر سر راه میدید، بلکه برای بسیاری از کشورهایی که در چرخه توسعه و پیشرفت افتادهاند و رقبای زیادی دارند، حرف غلطی نیست و هیچگاه نیست که وضعیت کنونیشان حساس نباشد. اگر این اصطلاح، لوث شد، به این دلیل بود که سخنرانان از قدرت تبیینی و حرف حساب و نیروی نافذ و توان اقناعگری برخوردار نبودند (هرچند بیشتر سخنرانان متکبرانه گمان میکنند برای سخنرانی آفریده شدند!) و اگر اینبار از زبان لاریجانی با موقعیت حساس کنونی روبهرو میشویم و بدون تسامح میپذیریم که چنین است، به این دلیل است که جنگ اخیر هوشیاری ما را بالا برد و فهمیدیم که موقعیت حساس کنونی تمامشدنی نیست و اگر کسی بخواهد در جهان نامطمئن و غیرقابلپیشبینی و بیرحم، رقابت کند، هر لحظه برای او «حساس کنونی» است.
دبیر شورای عالی امنیت ملی چهارشنبه در نشستی با اصحاب علوم انسانی گفته است: «برخی از زعمای سیاسی کشور هنوز حساسیت و خطیربودن موقعیت فعلی را درک نکردهاند و به راحتی با یکدیگر جدال میکنند. آنان به محض وقوع یک حادثه، بهراحتی درگیر اختلاف و جدال میشوند و فضای کشور را ملتهب میکنند. این رفتار نشان میدهد که بزرگی و اهمیت صحنه برای برخی از آنها بهدرستی فهم نشده است.»
شبیه به همین سخن را قبل از لاریجانی، قالیباف گفت، ولی تا عصر جمعه ندیدم آن هجمهای که به قالیباف شد، به لاریجانی بشود. با آنکه «زعمای» موردنظر آقای لاریجانی همان افراد نامبردهشده در نطق قالیباف هستند و به اصطلاح رایج خود آقای لاریجانی «از مریخ نیامدهاند»! میتوان حدس زد که چرا؟ هجمهها معمولاً از جانب اصلاحطلبان و مواجببگیران توییتری آنان است. آقای لاریجانی را اصلاحطلبان به چشم فرصتطلبانه و منفعتجویانه خود، یک «خودی» یا با ارفاق کمتر، «ذخیره برای روز مبادا» مینگرند، پس هشدار او را به زعمای اصلاحطلب نادیده میگیرند. اگرچه حرف، حرف درستی است و اگر کسی به منافع ملی بیندیشد نباید آن را با متر و میزان سود و ضرر جناحی بسنجد. حتی اگر منظور لاریجانی زعمای دو طرف باشند هم نباید طرف قوی ماجراهای اخیر را نادیده گرفت.
دبیر شورای عالی امنیت ملی گفته است «البته وجود اختلاف نظر در کشور طبیعی است، اما وقتی در شرایطی قرار داریم که نوعی جنگ، آن هم جنگی مهم، در جریان است و همه قدرتهای غربی نیز در برابر ما همپیمان شدهاند، باید از بسیاری از مسائل گذشت و آنها را به زمان دیگری موکول کرد. خداوند گذشت را برای چنین روزهایی قرار داده است».
مسئله «گذشت» مسئلهای در فلسفه اخلاق است که فعلاً در میان زعمای سیاسی ما بسیار کمرنگ شده است و توصیهبردار نیست. البته برخی درباره خود آقای لاریجانی معتقدند از هوش اجتماعی خوبی برخوردار است، وگرنه بعد از ردصلاحیتها که گویا منصفانه و درست هم نبوده است، باید اکنون تبدیل میشد به یک زعیم سیاسی مستحق توصیه این و آن، ولی با درک بهتر از سیاست، به جایی رسید که اکنون در یک جایگاه حساس، دیگران را به رعایت اخلاق و فهم سیاست و درک اوضاع حساس راهنمایی میکند.
حرف قالیباف و لاریجانی نفع ملی دربر دارد؛ هر دو به یک چیز اشاره کردند. نباید مقابل این حرف درست ایستاد یا تشدید درگیری سیاسی کرد. اتحاد و اتفاق ملت البته فراتر از دعوای سیاسی دو جریان یا دو شخص است، اما بیتأثیر مطلق از آن هم نیست. پس زعمای بدون درک سیاسی یا حتی کسانی که با درک سیاسی اختلافافکنی میکنند، باید به همان مقدار که در اتحاد ملت رخنه میکنند جوابگو باشند. چه کسی باید آنان را جوابگو کند؟ بهنظرم نظام سیاسی ما در اینباره ضعیف است و تاکنون قواعدی که بتواند رئیسانجمهور و شخصیتهای سیاسی سابق را تفهیم کند که آنان پس از قدرت یک شهروند عادی هستند، ساخته و پرداخته نشده است.
آدرس زعمای انسجامشکن
به گزارش خانه ملت، روزنامه فرهیختگان امروز نیز با درج تیتر"آدرس زعمای انسجامشکن" به اظهارات دبیر شورای عالی امنیت ملی واکنش نشان داد و نوشت؛ چندماه بعد از تحمیل جنگ ۱۲ روزه به ایران نخستوزیر رژیم صهیونیستی هنوز به ایجاد آشوب در کشور امید داشته و برایش فراخوان میدهد. تکرار پیامهای ویدئویی از جانب نتانیاهو که پیشازاین با همین ترفند امید داشت بتواند پازل جنگ را تکمیل کرده و کار ایران را تمام کند، نشان میدهد حفظ انسجام ملی و افزایش هرچه بیشتر اهرمهای دفاعی امری ضروری و اجتنابناپذیر است. برخی جریانهای و چهرههای سیاسی اما بدون درک این ضرورت یک روز علیه متحدان کشور در عرصه جهانی مصاحبه و یک روز هم علیه انسجام ملی تیتر و عکس منتشر میکنند.
در واکنش به این رویکردهای ضد انسجام ملی، دبیر شورایعالی امنیت ملی در بخشی از صحبتهایی که هفتم آبانماه در دیدار با برخی از اصحاب علومانسانی مطرح کرده است، گفت: «برخی از زعمای سیاسی کشور هنوز حساسیت و خطیر بودن موقعیت فعلی را درک نکردهاند و بهراحتی با یکدیگر جدال میکنند.» علی لاریجانی در این باره تأکید کرد: «در این شرایط باید از اختلافات عبور کنیم و برای تقویت انسجام ملی تلاش کنیم.» حفظ انسجام البته به معنی طرح انتقادات کارکردی نیست؛ اما برخی هرگونه انتقاد سازندهای را نیز بهانهای قرار داده و از دل آن به دنبال اختلافآفرینیاند. برخی جریانهای سیاسی که به هر بهانهای به دنبال ایجاد اختلاف بین دولت و مجلس هستند مترصد فرصتیاند تا هرگونه اختلافنظر دو قوا را به معنی پایان وفاق معرفی کنند. البته این تلاش برای اعلام پایان عمر وفاق از همان روزهای نخست دولت که رئیسجمهور به برخی تمامیتخواهیهای اصلاحطلبان رادیکال نه گفت آغاز شده و تبدیل به عادتی مخرب شده است. رئیس مجلس اما در پاسخ به جریانهایی که انتقاد به عملکرد دولت را به معنی پایان وفاق معنی میکنند، اینگونه پاسخ داده است: «وفاق به معنای لاپوشانی اشتباهها نیست؛ بلکه همراهی برای اتخاذ تصمیمات درست و پرچالش است.» حفظ انسجام ملی و همزمان حفظ بستر انتقادات سازنده مرز واضحی است که انسجامشکنها عامدانه آن را معکوس میبینند. به بهانه انتقاد، دعواهای سیاسی و قطبیشده را کلید میزنند و همزمان هرگونه انتقاد سازندهای را نیز به نفع تشدید تنش روایت میکنند.
در این تلاش برای قطبیکردن فضای کشور جدیدترین ابزار جریان تنشزا انتشار ادبیات رادیکال از زبان چهرههای سیاسی تاریخمصرفگذشتهای همچون مهدی کروبی است که در زمان حیات سیاسیاش هم از آرای باطله کمتر رأی داشت.
همراهی برای تصمیمهای پرچالش
پس از یک سال از آغاز دولت پزشکیان که ایده مرکزیاش همگرایی با نهادهای مختلف بود میتوان تبیینی دقیقتر از ایده طرحشده توسط دولت ارائه داد. وفاق را در کاربردیترین مفهوم خود میتوان اینگونه تشریح کرد که در عین پذیرش تفاوت نظرات باید محوریت به مشترکات داده شده تا در همگرایی شکلگرفته تصمیمهای اساسی برای اصلاح رویهها و حل مشکلات اتخاذ شود. پس از اتخاذ تصمیم نیز همه طیفهای سیاسی و مسئولان اجرایی باید پای آن ایستاده و خود را در قبال اجرا، فواید و نواقص آن مسئول بدانند. در صحبتهای روز یکشنبه قالیباف که همزمان با انتقاد به رویکردهای خلاف منافع ملی روحانی و ظریف مطرح شد، نکات دیگری نیز بود که تحتتأثیر فضای شکلگرفته به حاشیه رفت. او تشریح کرد: «وفاق به معنی لاپوشانی اشتباهها و ضعفها نیست. وفاق یعنی همراهی قوا برای اتخاذ تصمیمهای درست اما پرچالش.» قالیباف همچنین خروجی واقعی و قابلدفاع وفاق میان قوا را اینگونه توصیف کرد: «تصمیمهای مهم با کمترین هزینه اجتماعی و اقتصادی بدون مانعتراشی قوا برای یکدیگر و بدون سبقتگیری از هم برای تصاحب این نوع دستاوردها صورت میگیرد تا در عمل و میدان واقعیت، نفع ملی تحقق یابد. امر ملی باید در هر شرایطی بر امر جناحی مقدم شود.»
امر ملی بر امر جناحی مقدم است
انحلال بانک آینده که قالیباف نیز در صحبتهایش آن را مثال زد نیاز به اراده جمعی داشت. صرفاً تکیه به قانون و رسانه برای اقدامات بزرگ کافی نبوده و همراهی همه قوا برای آن ضروری است. هرگونه تعلل یا اقدام خلاف اجماعنظر مسیر را منحرف کرده و تبعاتی مانند آبان ۹۸ را میتوانست در پی داشته باشد که جرقه آن را رئیسجمهور وقت با بهکار بردن این تعبیر که از گرانی بنزین بیخبر بوده است، زد. اما ماجرای انحلال بانک آینده به دلیل اینکه تمام قوا بر سر آن به اجماع فکری و عملی رسیدند با کمترین هزینه اجتماعی منافع ملی را محقق کرد. در سایر موارد نیز همچنان باید این درک وجود داشته باشد که امر ملی بر امر جناحی مقدم است.
سرقفلی دوقطبی را سفت چسبیدهاند
مهدی کروبی سال ۸۸ زمانی که در انتخابات ریاستجمهوری فقط ۳۳۸ هزار رأی آورد و حتی از آرای باطله هم عقب ماند و در قعر جدول ماند ناگهان به اردوگاه مدعیان تقلب پیوست تا بار سنگین ناکامیاش را از شانههای خودش بردارد و بر دوش حاکمیت بیندازد. او که در ماجرای ادعای تقلب از کاندیدای دوم هم جلو زد و بیانیههای تندتر و مملو از ادعاهای جعلی صادر کرد از خودش چهرهای ساخت که انگار از بیرون، توسط شاخه تندروی اصلاحطلبان برای ایجاد آشوب هدایت میشد. کروبی پس از ۱۶ سال هنوز همان نقش بلندگو را به نفع رادیکالیسم بازی میکند. در تازهترین کنش کروبی که به عادتی پرتکرار تبدیل شده خبری از ملاقات او با فرزندان میرحسین موسوی بیرون آمد که در آن بار دیگر ادعای تقلب در انتخابات ۸۸ از زبانش تکرار شد. این ادعا که پیشتر توسط چهرههای برجسته اصلاحات و حتی خود سیدمحمد خاتمی رد شده بیش از آنکه برای نگه داشتن فضای اتهامزنی مفید باشد برای جلب نظر پایگاه تندرو کارایی دارد؛ اما نویسندگان رادیکال متنهای کروبی باید بدانند که در فضای دوقطبی پرآشوب مردم به سمت گزینههای تندتر از کاندیداهای ۳۰۰ هزار رأیی میروند و کروبی از آشوبی که میکوشد شعلهور کند سهمی نمیبرد. تکرار این ادعاها تنها راههای سیاستورزی شاخه افراطی اصلاحات را میبندد. تئوریپردازان تندروی گمان میکنند آشوبزایی راه امتیازگیری را هموار میکند اما در واقعیت برداشت معکوسی علیهشان شکل میگیرد. حتی اگر آتشی برافروخته شود گرمای آن به اردوگاه تندروها نمیرسد. در فضای دوقطبی و پرتنش همه جناحها بازندهاند بهویژه وقتی دشمن بیرونی دندان تیز کرده و وحشیگریاش را آشکار ساخته باشد.
مثال روز وحدتشکنی در میهن
در سطح اجتماعی نیز مثال خوبی برای تصویر وحدتشکنی وجود دارد. روزنامه هممیهن با انتشار تصویر یک خانم چادری بهعنوان فرد مورد تجاوز قرارگرفته در پرونده یک بازیگر بخشی از جامعه را تحریک کرد. فارغ از اینکه این ماجرا همانطور که ادعا شده، باشد. این سؤال در مقابل این روزنامه قرار دارد که چرا تلاش داشت چنین تقابلی را در جامعه ایجاد کند. بدیهی است که چنین اقداماتی جامعه را دوقطبی میکند و به انسجام شکلگرفته ضربه میزند. در شرایطی که کشور پس از تقابل با اسرائیل نیاز به انسجام دارد چنین اقداماتی که انگیزههای خارجی برای آشوبافکنی در کشور را بیشتر میکند؛ غیرمسئولانه است. کسانی که خود را منتقد ایده وفاق رئیسجمهور دانسته و به هر بهانهای تصویر شکست آن را چاپ میکنند باید به این سؤال پاسخ دهند که آیا خودشان در شئون دیگر به انسجام ملی هجمه وارد نکردهاند.
ضربه به روابط راهبردی پساجنگ
ایران پس از یک جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با اسرائیل و متحدان ناتویی آن نیاز مبرم به تقویت روابط با قدرتهای مقابل غرب دارد. عقل سلیم حکم میکند تا از هر اهرمی برای افزایش توان رزم استفاده شود. برخی منتقدان که کوچکترین انتقادی به چهرههای محبوب خود را برنمیتابند موضع رئیس مجلس در انتقاد به اظهارات روحانی و ظریف را که خلاف روابط راهبردی با روسیه است، علیه وفاق تفسیر کردند. باید تشریح کرد که نباید وفاق را به سکوت در برابر مواضعی معنی کرد که میتواند انزوای جهانی ایران را تشدید کند. ظریف در کتاب «راز سربهمهر» خود اعتراف کرده که در زمان توافق برجام سراب سرازیرشدن شرکتهای غربی به ایران باعث رنجاندن دوستان دوران سختی مانند روسیه شد. او نوشته اگر این رنجش رخ نمیداد ترامپ برای فشار حداکثری با مانع جدی مواجه میشد. با وجود این اعتراف ظریف بلافاصله پس از اظهارات چند هفته پیش لاوروف، برافروخته شد و رویکرد روسیه در مواجهه با ایران را بهطورکلی زیر سؤال برد. میتوان به اظهارات لاوروف مبنی بر عدم نقش در اسنپبک برجام و تعجب از پذیرش آن توسط ظریف نقد داشت؛ اما واکنش ظریف نباید به زیرسؤالبردن کلی روابط با روسیه منجر میشد. روحانی نیز در اظهاراتی مشابه به نقد عملکرد مسکو و پکن پرداخت و گفت در سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ هر دو کشور در همراهی با قطعنامههای تحریمی شورای امنیت علیه ایران نقش داشتند. این اظهارات در حالی مطرح شد که روسیه و چین اخیراً بهعنوان اعضای دائم شورای امنیت تصمیم این شورا در بازگرداندن قطعنامههای تحریمی ششگانه علیه ایران را غیرقانونی دانسته و به رسمیت نمیشناسند. صلاح کشور ایجاب میکند با روسیه و چین کار کنیم. این اصل بدیهی به معنی طرفداری ازیکطرف در مشاجره بین لاوروف و ظریف نیست؛ اما شرایط جهانی پرتنش تقویت روابط با شرق را ضروری میکند. /
پایان پیام




نظر شما