به گزارش خبرنگار خانه ملت، حسین امامیراد نماینده مردم چناران، طرقبهشاندیز و گلبهار در مجلس شورای اسلامی در یادداشتی در خصوص شیوع تب برفکی در کشور و خسارتهای ناشی از آن یادداشتی نوشته که در آن به عدم توجه سازمان دامپزشکی به هشدارهای سازمان غذا و کشاورزی ملل متحد و سازمان جهانی بهداشت دام و همچنین خطرات و تهدیدات این بیماری نسبت به تامین امنیت غذایی در داخل کشور اشاره کرده است.کارشناسان میگویند این فاجعه محصول قصور مدیریتی و تأخیر در واکنش به هشدارهای بینالمللی بوده و اکنون کشور نیازمند اقدامات فوری و هماهنگ برای مهار بحران است.
متن گزارش به شرح زیر است:
تراژدی در دامداریهای ایران
صنعت دامپروری ایران این روزها صحنه یک تراژدی اسفبار است. موج شیوع سویه جدید ویروس تببرفکی (SAT1) که از آفریقا سرایت کرده و ساختار ژنتیکی آن متفاوت از گونههای بومی است، حالا به بحرانی ملی و چندبعدی تبدیل شده است. در حالی که سازمان غذا و کشاورزی ملل متحد (FAO) و سازمان جهانی بهداشت دام (WOAH) از ماهها پیش نسبت به حرکت این ویروس به سمت خاورمیانه و ایران و شناسایی آن در عراق و بحرین، هشدار داده بود، دستگاههای متولی در کشور گویی در خوابی عمیق به سر میبردند و واکنش متناسب، مؤثر و بهموقعی نشان ندادند.
نتیجه آن است که امروز، استانهای تهران، البرز، قم، قزوین، مرکزی و چند استان شمالغربی کشور، درگیر بحرانی شدهاند که نهفقط تولید شیر و گوشت، بلکه ثبات بازار و امنیت معیشتی را هدف گرفته است.
گزارشهای اتحادیه گاوداران و بررسیهای میدانی نشان میدهد که برخی دامداریهای بزرگ تهران در معرض آلودگی گسترده قرار گرفتهاند و در تعدادی از واحدها، تا ۸۰ درصد گاوهای مولد تلف شدهاند. این بدان معناست که تولید شیر در پایتخت و استانهای مرکزی در آستانه بحران بیسابقهای قرار دارد. همچنین، تلفات گوسالهها تا ۵۰ درصد، کاهش تولید شیر در ۸۰ درصد دامها و خسارتی مالی سهمگین، بخش آشکار این بحران است.
واقعیت تلخ این است که این ویروس نه ناگهانی، که با اطلاعرسانی قبلی و بیتفاوتی یا دستکم سادهانگاری مسئولان، به کشور وارد شد و شیوع پیدا کرد.
نبود برنامه عملیاتی مدون برای پیشگیری و کنترل این ویروس، عدم اطلاعرسانی مؤثر و به موقع به دامداران، واردات دام زنده از کشورهای آلوده، بازگشت محمولههای گوشت رد شده از مرزهای ترکیه و عراق و تأخیر چندماهه در تأمین واکسن اختصاصی، همگی نشان از مدیریتی غیرمسئولانه و پرهزینه در برخورد با این تهدید دارد.
متأسفانه مدیران ما در مواجهه با چنین موضوعاتی، اغلب بدون توجه به مؤلفههای مهم و بنیانی در مدیریت، بویژه مسئولیتپذیری، پیشبینی و برنامهریزی عملیاتی، سعی در گفتاردرمانی و آسمان ریسمان کردن و بهانهتراشیهای متعدد دارند تا صرفاً از خود رفع اتهام کرده و به این ترتیب به جای حل مسئله، به فرافکنی یا پاک کردن صورت مسئله، رو میآورند. اینکه رئیس سازمان دامپزشکی کشور بگوید: «این ویروس هزارچهره است»، نمیتواند توجیه مناسبی برای بیبرنامگی باشد. کشورهای دیگری هم با همین ویروس جهش یافته مواجهاند، اما با اجرای برنامههای پیشنهادی FAO و WOAH توانستهاند شیوع آن را مهار کنند.
تبعات بحران؛ از نابودی سرمایههای ملی تا تهدید سفره مردم
پیامدهای بالقوه و بالفعل این بحران را میتوان در 4 سطح بررسی کرد:
در سطح اول، نابودی سرمایههای ژنتیکی و دامی کشور قرار دارد. گزارشهای میدانی از تلفات سنگین در برخی گلههای صنعتی استان تهران حکایت دارد. این یعنی سالها برنامهریزی برای توسعه نژادهای پربازده دامی بر باد رفته است.
در سطح دوم، تهدید امنیت غذایی کشور قرار دارد. کاهش شدید تولید شیر و گوشت، زنجیره تأمین مواد پروتئینی را با اختلال مواجه میکند که اگر فکری برای آن نشود در آیندهای نزدیک، تأثیر مستقیم خود را بر سفره مردم نشان خواهد داد.
در سطح سوم، ورشکستگی گسترده دامداران و نابودی معیشت هزاران خانواده روستایی است. بسیاری از دامدارانی که تمام سرمایه زندگی خود را در این راه گذاشتهاند، امروز در آستانه ورشکستگی کامل قرار دارند.
در سطح چهارم نیز، به تبع بحران احتمالی در امنیت غذائی و کاهش تولید شیر و گوشت، تورم قیمت این دو محصول دور از انتظار نبوده و بروز پیامدهای اجتماعی و سیاسی را محتمل میسازد.
ریشههای بروز این بحران
بررسی دقیق عملکرد دستگاههای مسئول، پرده از حقایق نگرانکنندهای برمیدارد:
1. با وجود هشدارهای رسمی فائو و سازمان جهانی بهداشت دام، هیچ برنامه عملیاتی برای مقابله با این تهدید تدوین و اجرا نشد.
2. علیرغم اطلاع از ناکارآمد بودن واکسنهای موجود، اقدام عاجلی برای تأمین واکسن اختصاصی صورت نگرفت. از ۱۶ میلیون دوز واکسن مورد نیاز برای پوشش دو نوبت دام سنگین کشور، تنها مقدار ناچیزی واکسن وارد شد و این درحالی است که واکسنهای داخلی صرفاً برای سویههای بومی مؤثرند و هیچ کاراییای در برابر SAT1 ندارند.
3. قرنطینههای سست و نظارتهای ضعیف بر مرزها و نیز عدم اعمال محدودیتهای لازم برای جابجاییهای دام، خوراک دام، کود و سایر موارد، زمینه گسترش سریع بیماری را فراهم کرد.
4. شفافنبودن در اعلام گستردگی بیماری و ارائه آمارهای متناقض، امکان هرگونه برنامهریزی برای مهار بحران را سلب کرده است.
5. نبود اطلاعرسانی و آموزش مناسب به دامداران موجب تشدید بحران شده است.
راهکارهای فوری نجات صنعت دامپروری و ضرورت وجود ارادهای ملی
ایران با حدود 7 تا ۸ میلیون رأس دام سنگین، ظرفیت عظیمی در تولید شیر، گوشت و لبنیات دارد. کشور ما، در خط مقدم کریدور بیماریهای دامی جهان قرار دارد و تنها راه مقابله با آن، ایجاد نظام ملی پایش بیماریهای فرامرزی است که همسو با مدلهای پیشنهادی FAO، WOAH و EuFMD، با پشتیبانی مالی پایدار، سامانه دادهمحور و ساختار پاسخ سریع کار کند.
اما در برابر بحران اخیر، فقدان هماهنگی میان نهادهای مرتبط از دامپزشکی گرفته تا نیروی انتظامی، سازمان برنامه و بودجه و حتی قوه قضائیه باعث شده است هیچ اقدام جامع و هماهنگی شکل نگیرد. اکنون باید اقدامات فرادستگاهی زیر در دستور کار قرار گیرد:
1. تشکیل ستاد ویژه بحران با حضور نمایندگان قوه قضائیه، نیروی انتظامی و دستگاههای ذیربط
2. توقف فوری واردات دام و فرآوردههای دامی از کشورهای آلوده
3. تأمین فوری واکسن و سرم مؤثر از طریق تمامی کانالهای ممکن بینالمللی با تسهیل و تسریع فرآیند واردات
4. اجرای بیوسکیوریتی شدید و قرنطینههای سختگیرانه در استانهای آلوده و در معرض خطر
5. مدیریت تأمین کمبود نهادههای دامی باتوجه به شرایط موجود در کانونهای بیماری و امکان خروج نهادههای آلوده و گسترش ویروس.
6. اختصاص بودجه ویژه برای تهیه واکسن و سرمهای مورد نیاز و نیز جبران خسارات دامداران
7. ترغیب و الزام دامداران به بیمه دام
8. آموزش هدفمند دامداران
9. اطلاعرسانی شفاف درباره روند مهار بیماری
10. برخورد قضائی با مقصرین این بحران
پرسشهای بسیار مهم از وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان دامپزشکی کشور
1. تشکیلات عظیم و عریض و طویل وزارت جهاد کشاورزی و سازمان دامپزشکی چه پیشبینی و برنامه فوری عملیاتی برای پیشگیری و مهار کامل این ویروس داشته است؟
2. با وجود هشدارهای بینالمللی، چرا واکسن اختصاصی سویه SAT1 به موقع تأمین نشده و تدابیر متناسب مدیریتی مانند سایر کشورهای درگیر اندیشیده نشد؟
3. چرا اطلاعرسانی شفاف و عمومی در مورد کانونهای بیماری انجام نگرفت تا دامداران زودتر واکنش نشان دهند؟
4. آیا نظارت مؤثر بر واردات دام زنده و گوشت گرم بهصورت مستقل و شفاف انجام میشود؟
5. مسئولیت نابودی سرمایههای ژنتیکی و جمعیت دامی کشور و ورشکستگی دامداران بر عهده چه کسی است؟
6. چرا آمارهای رسمی با گزارشهای میدانی در تناقض قرار دارد؟
7. آیا دستگاههای امنیتی موضوع شبهه تعمد در گسترش بیماری را بررسی کردهاند؟
8. آیا واکسنهای تزریق شده اثرگذاری لازم را داشتهاند؟
9. وزارت جهاد کشاورزی، آیا به وجود تقصیر و قصور در این مقوله ملی و مهم اعتقاد دارد؟ و اگر اینچنین است، تاکنون برای چه کسانی پرونده تشکیل شده است؟
10. جبران خسارات دامداران بر عهده چه دستگاهی است و وضعیت پوشش بیمهای دامها چگونه است؟
11. چرا وزیر محترم، تاکنون درخصوص این بحران، کوچکترین واکنشی نشان نداده است؟ و آیا اساساً ایشان از وقوع این مسئله، خبر دارد؟
سخن پایانی
بحران تببرفکی امروز به محکی برای سنجش مسئولیتپذیری وزارت جهاد کشاورزی تبدیل شده است. این مسئله تنها با عزمی راسخ، شفافیت کامل و برخورد قاطع با مقصران قابل مهار است. اگر امروز به درستی عمل نکنیم، فردا شاهد نابودی کامل یکی از ارکان اصلی امنیت غذایی کشور خواهیم بود./
پایان پیام



نظر شما